و عشق تنها عشق...

ساخت وبلاگ
بعد از بنزین تموم کردن تو بزرگراه اونم شب و پاره شدن زنجیر گردنبندم به طرز احمقانه ای تو استخر که نزدیک بود مدالش تو گریتای بغل استخر با آب بره تو چاه دیروزم سومیش اتفاق افتاد به شکل خفنی فشارم افتاد و بیهوش شدم.. با مامی بودیم طفلی خیلی هول کرده بود.. میگفت دهنت قفل شده و چشمات رفته بعدش خرخر میکردی و کاملا سفید شده رنگ صورت و لبات بعد از بهوشیم گلاب به روتون تهوع شدید داشتم به خاطر آب و عسلایی که به زور تو حلقم ریخته بودن! به هر حال شب با یک سرم و یه نروبین روبراه تر شدم و با آخرین تهوع هم از شر خوردنیایی که بزور تو حلقم ریختن خلاص شدم و حالم بهتر شد این اتفاق جایی ک همیشه برای حجامت میرفتیم افتاد.. نه به خاطر حجامت البته کلا مسائل دیگه از جمله رژیم این مدت و خوردن زیاد سردی جات و فعالیت کاری و ورزشی زیادم بود که باعث شد بنیم ضعیف بشه ولی ازینا گذشته متوجه اشتباهاتی شدم که میتونست تو حالت بیهوشی صدمات بدی بهم بزنه حتی خفگی اول اینکه فهمیدم فکم قفل شده و به زور بازش کردن! وقتی فرد بیهوشه و فکش قفل میکنه نباید به زور بازش کنین. مگه اینکه زبونش بین دندوناش مونده باشه یا مطمئنید چیزایی تو دهنشه که میتونه باعث خفگیش بشه یا اینکه لازمه بهش تنفس مصنوعی بدین. در این موارد هم باز کردن فک راه خودشو داره. بهیچ وجه از وسایل جانبی استفاده نکنید. انگشتهای شصت رو روی گونه ها تکیه بدین و با خم ک و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 161 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 14:17

نمیدونم راجع به کتاب "سرای دیگر" نوشته شهید دستغیب چیزی گفتم یا نه؟ یادم نمیاد..کتاب بی نظیری بود. تفسیر سوره ی واقعه در بخشهای کوتاه بشخصه معتقدم اینجور کتابهارو باید کش داد! یعنی خیلی آروم خوند تا مدتی طولانی مدام درگیرش باشی مطالب خیلی خوبیم داشت که بعضی قسمتهاشو خلاصه نویسی کردم و بعد تصمیم گرفتم از این حرفای خوب برای خیرات امواتم استفاده کنم! تایپ کردم و پرینت گرفتم و یه بسته بندی خرما با مغز گردو درست کردم و انتهای رمان مشکیش این کاغذارو گذاشتم گره زدم.. عکس العملها بماند...پشیمون نشدم! فکر میکنم همه چیز نباید ظاهری و برای رفع تکلیف باشه.. اینکه یه جعبه خرما بگیریم و پخش کنیم و مردم بخورن و گلاب به روتون یکی دو ساعت بعدم دفع بشه.. خب البته که به اموات میرسه ولی چرا همراه خوراک جسم، خوراک روح خیرات نکنیم؟ خوندن این کتاب امیدواری خاصی به آدم میده! امید به رحمتهای خاص خدا و اولیاش نسبت به بنده ها. چیزی که متاسفانه کمتر گفته میشه ولی نیاز زیادی بهش هست و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 156 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 14:17

و اینم دومین پست امشبم.. حیفم اومد معرفی کتاب به اون خوبی توی این نوشته ها گم بشه . چندباری خواستم بنویسم ولی حوصلم نیومد!  البته ۱۰ روزی داماد جان سفر بودن و من شبا و البته روزا(تا جایی ک خونه بودم) با خواهر جان و پسر شیطونش که یکماه دیگه ۲ سالش میشه گذروندم... هیچ کجا خونه خود آدم نمیشه!! جریان فروش خونه جدی تر شد و منم به صورت خودجوش تو دیوار چند جای دیگه گذاشتم و اینه که مرتب تماس میگیرن..  و فکر میکنم به اینکه بالاخره بعد از ۲۷ سال که اینجا زندگی کردیم و بزرگ شدیم (چند سالم دست مستاجر بوده) حالا که مجبوریم اینجارو ترک کنیم کجا میریم؟؟ به نظرم مشکلات آدما ازونجایی شروع شد که تصمیم گرفتن یکجا بمونن!! اگر تمام مردم کوچ نشین بودن دنیا جای لذتبخش تری بود و هنوز طبیعت سالم تری داشتیم اینقدر تمرین خط میکنم که مفصل انگشت شصت دست راستم درد میکنه! کلاس دفاع شخصیمون از اون روز ک من حال نداشتم و ترفتم دیگه تشکیل نشد.. و حالا مشغول خوندن یه کتاب عالی دیگه ام به اسم " ملت عشق " خیلی وقته خریدمش اما فکر کردم شاید اشتباه کردم!! تا یک هفته پیش که خواهرم با یکی از دوستاش که چند سالیه ساکن انگلیس شده چت میکرد و دوستش گفته بوده داره همین کتاب و میخونه!! به نظرم اومد کتاب جذابی باید باشه که یکی با اونهمه مشغله و کار و درس و زندگی وقت گذاشته برای خوندنش اما من دارمش و بی توجهم... بهرحال کتاب خیلی و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 14:17

✔ قاعده بیست و هفتم: این دنیا به کوه می ماند، هر فریادی که بزنی، پژواک همان را میشنوی. اگر سخنی خیر از دهانت برآید، سخنی خیر پژواک میابد. اگر سخنی شر بر زبان برانی، همان شر به سراغت می آید. پس هر که درباره ات سخنی زشت بر زبان راند، تو چهل شبانه روز درباره آن انسان سخن نیکو بگو. در پایان چهلمین روز میبینی که همه چیز عوض شده. اگر دلت دگرگون شود، دنیا دگرگون میشود. ✔ ابتدا باید تنها ماندن در میان جمع را بیاموزد، بعد هم یکی کردن جمع درونش را. اول میگویی : در دنیا فقط من هستم بعد میگویی : در من دنیایی هست و در نهایت میگویی : نه دنیا هست نه من هستم ✔ قاعده سی و یکم: برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا میگیرد. بعضی ها حادثه ای را پشت سر میگذارند، بعضی ها مرضی کشنده را، بعضی ها درد فراق میکشند، بعضی ها درد از دست دادن مال... همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر میگذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم می آورند برای نرم کردن سختی های قلب. بعضی هایمان حکمت این بلایا را درک می کنیم و نرم می شویم، بعضی هایمان اما افسوس که سخت تر از پیش میشویم *** این کتاب باید خورد! خوندن تنها کافی نیست.. خیلی عالی بود و حتما دوباره میخونمش ماجرای زندگی "الا" خانوم ویراستاری که کتاب ملت عشق برای ویرایش بدستش رسیده . کتابی راجع به شمس و مولوی.. و این خانوم چنان شیفته داستان و نوی و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 175 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 14:17

خودمم نمیدونم چرا کمتر مینویسم!؟ شاید درگیریام زیاده.. حتی توی خواب!! جدیدا دیرتر میخوابم و اغلب پرت و پلا میبینم . باید بگم از خوابیدن فرار میکنم!! تا جایی که چند شب پیش با صدای جیغ خودم و لگدی به خود مقابلم بیدار شدم.. آره خودم بودم! و از خودم ترسیدم.. از خودی که روبروم وایساده بود و نگاهم میکرد.. میخواست بهم حمله کنه..بگذریم بعد از خبر فوت مادرای ۳ تا از دوستام حالام خبر فوت پدر یه نفر دیگه.. هیچ کس و هیچ چیزی جای اینارو پر نمیکنه..هیچ حرفی برای دعوت به آرامش و تسکین اینا وجود نداره.. وقتی پای تلفن هق هق گریه میکرد جز سکوت چیزی نداشتم.. فقط خداست که میتونه صبری چنان بزرگ بهشون بده و به آرامش یا شایدم عادت برسونتشون هیچ وقت نمیخوام حتی لحظه ای خودمو جاشون بذارم و بهش فکر کنم.. حتی لحظه ای.. این از سخت ترین لحظات زندگیه برای خونه مرتب مشتری میاد باشگاه میرم و دوباره روحیم خوبه تا دیر وقت کتاب میخونم کلاس خط خوب پیش میره شاگردم تو اون یکی استخر کارش خیلی خوبه کلاس دفاع شخصی برقراره و اینکه... ما فقط به خاطر خودمون به این دنیا نیومدیم!!  و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 156 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 14:17

۳ هفته ی پیش پیمانه ی سی سالگیم هم پر شد و قدم به زمین و آسمون سی و یک سالگیم گذاشتم قبلش اعلام کردم که "دیگه برام تولد نگیرین" و البته چون مصادف با روز اربعین هم بود عملا هم نمیشد برنامه ای اجرا کرد ولی خب برای قبل و بعدش هم خبری نبود پودر کیکی ک برام خریده شده بود هنوز تو یخچاله مهم کادوها بود که رسید دوستامم همین هفته اخیر هدایاشونو با تاخیر زیاد اونم بعد کلی که غر زدم و ابرو ریزی کردم بهم تحویل دادن از سی سال به بعد آدم باید پختگی خاصی توی رفتارش باشه..باید عاقلانه تر و منطقی تر زندگی کنه و تصمیم بگیره و رفتار کنه.. جز این هر سنی رفتار و شیوه خاص خودشو میطلبه.. نباید با رفتارای زیر سنمون خودمونو زیر سوال ببریم! مثل چند تا پیرزنی که از مشتریامونن و وقتی میان کفر همه رو در میارن. بسکه الکی میخندن و جیغ جیغ میکنن.. بعدا فهمیدیم باشگاه بانوان میرن و تو کلاسای خنده شرکت میکنن..الکی میخندن و کاملا تابلویه که الکیه!! شادی حقیقی رو جایی جستجو میکنن که وجود نداره و این مایه تاسفه.. بگذریم کتاب پس از تو رو میخونم.. جلد اولش " من پیش از تو" فیلمشو دیدم.. به اندازه کتاب قبلی جذبم نکرد..ولی خب هیجان خودشو داره که ببینی آخرش اون شخصیت کم عقل داستان چیکار میکنه؟!؟! و دیروز یه خبر شنیدم! یکی از خواستگارام که خیلیم از طرف خانوادش اذیت شدم و تا حدی تحت فشار قرار گرفتم که همه با هم تلاش میکردن ای و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 178 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 14:17

رمان "پس از تو" نوشته "جوجو مویز" رمان بدی نبود ولی بیشتر به درد فیلم میخورد تا کتاب دنباله کتاب (من پیش از تو) بود. کتاب اول و نخوندم ولی فیلمشو دیدم البته بعدها فهمیدم کتاب بوده!  از دید فنی هرچند که اینکاره نیستم اما کار نویسنده حرف نداره اما خب این رمانای تخیلی اون چیزی نیستن که منو اغنا کنن  جلد اول ، قهرمان داستان دختریه شوخ و شنگ که پی کار میگرده و نهایتا پرستار پسری به اسم ویل میشه که فلج شده.. عاشقش میشه ولی در نهایت ویل به خاطر وضعیتی که داره خودکشی میکنه اونم توسط یک موسسه مجاز!! کل داستان اتفاقات  و جریانات این آشنایی و نگهداری و در نهایت با مرگ ویل ختم میشه حالا داستان دوم زندگی این دختر و سایر خانواده ویل هست بعد از مرگش و اینکه چطور با این قضیه تلخ کنار میان در نهایت نویسنده اونقدر هنر به خرج داده که شما براحتی کتاب و کنار نذارین و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 14:17

حس خوندن متنای طولانی رو ندارم حقیقتش. اینه که به خودم اجازه دادم وبلاگهای بروز شده رو نخونم البته این متنای طولانی شامل کتاب نمیشه! مشغول خوندن " یک عاشقانه آرام " هستم عملیات خونه فعلا در حال تعلیقه.. خودم کلی آگهی دیوار و این طرف اون طرف زدم و خودمم پاکشون کردم.. انشالله که ختم بخیر میشه روز عیدم رفتیم سر کار. اولین بار بود که روز تعطیل رسمی استخر برا خانوما فعال بود.. ولی خب چندان شلوغ نشد سه تا مورد پشت سرهم افکارمو در دست گرفته و مدام هم متغیر میکنه اول خوندن کتاب " سرای دیگر " بعد خوندن کتاب " ملت عشق " و آخری هم آشنایی خیلی اتفاقی با یه کانال به اسم "اسرار کوانتومی اشرف مخلوقات" این آخری مربوط به قانون جذب و تفکر مثبت و چیزهای اینچنینی هست.. اولش تصور کردم مثل بقیه چیزایی که خوندم و شنیدنه.. اما وقتی چندتا ویدیوی کوتاه دان کردم و گوش دادم دیدم تفاوتهای اساسی داره که ترجیح میدم اینجا به شرح و بسطش نپردازم. تنها اینکه اعلب چیزایی که تا حالا میخوندم اولا بر اساس افکار یک نویسنده خارجی بود که در خیلی مسائل فکری و اعتقادی قطعا مثل ما نیستن و دوم اینکه به نوعی اومانیستی بودن به هر حال نتونستم گوش دادن به سایر ویدئوهارو از دست بدم و هر روز ۲-۳ تاشو در حین پیاده رویام گوش میدم بابت فردا کمی خلقیاتم بهم ریخته اس که دارم سعی میکنم بهش غالب بشم شاگرد ۷۰ ساله عزیزم خبر نمونه بودنشو بهم و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 156 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 14:17

یکی از سخت ترین کارا هم اینه که بتونی به مامان و بابات بقبولونی هیچ دلیل درونی و بیرونی برای ازدواج در خودت نمیبینی!!!!! خب البته اینو که بهیچ عنوان نمیشه به زبون آورد. گفتنش با کفر برابره و عواقب سنگینی به دنبال داره... ولی واقعا چطور میشه فهموند که تو زندگیت هیج احساس کمبود و ناراحتی نداری؟؟؟ حرفای دیگران کوچکترین ارزشی برات نداره!!! از اینکه بین اینهمه دخترای فامیل و دوست و آشنا که کوچیکتر از تو ان و مادر شدن ، مجرد موندی هیچ ناراحتی و غصه ای نداری؟؟؟؟ واقعا چطور میشه بدون بحث و دلخوری در این مورد حرف زد با پدر و مادری بشدت سنتی که همچنان در سن ۳۱ سالگی دخترشون معتقدن هرکی زنگ زد باید بیاد بببنیش؟؟؟؟!!!!! چه جوری میشه بگی ازین رفت و آمدای وقت گیر و بیخود حالت بهم میخوره نه به این دلیل که به جایی نمیرسه! بلکه به این خاطر که از اولشم کششی به این موضوع نداری..  این نشدنی ترین کار دنیاست!!!  کاش هیچ کسی دیگه زنگ این خونه رو نزنه تا مامانم کمتر از من دلخور بشه و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 172 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 14:17

زمانی که به درس نقد تو ادبیات فارسی رسیدیم معلممون توضیح میداد که نقد چیه و چطور باید باشه و اینکه متاسفانه اغلب افراد فکر میکنن نقد کردن یعنی فقط ایراد گرفتن و کوبیدن یک اثر یا شخص... هنوز هم عده ی زیادیمون همین فکرو میکنیم نقد به معنای بررسی همه جانبه است و در درجه اول نکات مثبت یک کارو باید مد نظر قرار بدیم و آخر سر هم نقایص میگفتم.. هنوز ما به همون شیوه اول و عامیانه عادت داریم اگر خبر منفی بهمون سریع باور میکنیم! بگن کشورمون مثلا داره نابود میشه.. بگن خشکسالیه.. بگن قراره زلزله ۸ ریشتری بیاد.. داعش حمله کرده.. و... سریع قبول میکنیم و میپذیریم و تمام اثرات منفی شو در خودمون به سرعت ایجاد میکنیم و استرس و نگرانی مارو در خودش غرق میکنه حالا یه نفر بیاد بگه من راه بهتر زندگی کردن و بلدم و میخوام بهتون یاد بدم! ولو اینکه رایگان باشه.. متاسفانه واکنش اغلب ما در درجه اول اینه که این آدم کاسه ای زیر نیم کاسه داره و شیاده و دکون باز کرده و ... حاضر هم نمیشیم دست کم به حرفهاش گوش بدیم شاید چیز جدیدی یاد گرفتیم یا شاید منطقی بودن!! و بعد چند نفر هم فکر خودمون پیدا میکنیم و میخندیم به ریش کسانی که باور کردن! دو پست قبل که راجع به کوآنتوم نوشتم خب قطعا به همونجا ختم نشد و راجع بهش با چند نفر صحبت کردم و تعدادی تا موضوعشو شنیدن همون حرفا رو زدن.. اینکه اینا پرت و پلاست و وقتمو هدر نمیدم با و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 14:17